نفیسه زمانی | شهرآرانیوز - با ورود اسلام به پهنه جغرافیایی ایران، فرهنگ ایرانی نیز با عطر خوش محمدی عجین شد و رفتهرفته فرهنگ ایرانیاسلامی از دل زندگی مردمان ایرانی پدیدار گشت. ساخت مسجد و زیارتگاه، هنری خاص خود میطلبید که با ملکوت مرتبط شود و در خود عروج را داشته باشد و تصاویری از زندگی آن جهان و سعادت اخروی را نمایان کند؛ اینچنین هنرمندانی با ذوق و بینش اسلامی، هنری اسلامی را خلق کردند. هنر اسلامی از طبیعت الهام میگیرد و از آن بالاتر میرود و حالتی سمبولیک یا نمادین میگیرد. شاخهای از هنر اسلامی را هنر عاشورایی میتوان در نظر گرفت؛ آنجا که دل عاشقان امامحسین (ع) و یارانش چنان میجوشد که آب از دیده جاری میشود و بهناگاه گرایش به آفرینش هنری درخور فرزندان حضرتزهرا (س) در وجود شعلهور میشود. در هنر عاشورایی، زنان نقش ارزندهای دارند؛ آنان که به بازآفرینی و نگهداری این هنر نسلبهنسل کمک کردند. دستدوزهای بهیادگارمانده زیادی هستند که یاد و خاطره عاشورا را توسط زنان بهرخ میکشند.
در هنر عاشورایی، رنگ سیاه و قرمز بیشتر دیده میشود؛ قرمز نماد خون پاک ۷۲ لاله دشت کربلاست و سیاه نماد غم آسمانیان و زمینیان در عزای سالار شهیدان و یاران باوفای اوست. هنر عاشورایی ۲ بخش دارد؛ یکی صحنه نبرد مظلومانه امامحسین (ع) و یارانش و شهادت مظلومانه آن بزرگواران که به تعداد ۷۲ تن میشود موضوع برگزید؛ از شهادت شیرخواره رباب تا شور رزم نوجوان کربلا حضرتقاسم (ع)، از جوانی علیاکبر (ع) تاجوانمردی حضرتعباس (ع)؛ آری، هر شهید یک موضوع ناب برای هنر عاشورایی است؛ اما بخش دیگر، حالوهوایی دیگر دارد و مربوط به بعد از عصر عاشوراست؛ بعد از خاموششدن رزم دلیران کربلا، غروب یخزده تکتک بازماندگان، مظلومیت زنان و کودکان، تنهایی ژرف پس از فراق یار، قصه رنج سفر و ظلم؛ این بخش گاه از زبان حضرتزینب (س) است، گاه از دل تنگ رباب برای فرزندش، گاه از چشم خون رقیه است در بیتابی برای پدر و گاه از گمشدن طفلان مسلم. هنر عاشورایی در این بخش یک زمزمه بلند است بهنام «بعد تو...، بعد از تو حسینجان...، بعد از تو علیاصغرم... و بعد از تو بر ما چه میگذرد عموجان ابوالفضل، بعد از تو...» در این بخش علاوه بر سوژههای انسانی، گاه از اسب امامحسین (ع) نیز یاد میشود و این اسب شاید تنها لکه سفید هنر عاشورایی باشد؛ اسب سفیدی که جراحت جسمش درخشش آسمانیاش را در چشم بارتاب میدهد.
هنر عاشورایی را میتوان در شاخههای گوناگون هنری در زندگی زنان جلوهگر دید؛ فقط باید دید میل هنرمند به کدامین هنر و نبوغش در کدامین شاخه هنری پررنگتر است؛ اگر تئاتر و نمایش را میپسندد، هنر عاشورایی را در قاب بزرگ تعزیه نمایان میسازد؛ اگر دستی به قلم و رنگ دارد، میتواند نقاشی یا نگارگری را برگزیند؛ اگر هنر عکاسی را یاد دارد، از لنز دوربینش آیین عزاداری مردمان این دیار را نمایش میدهد؛ عکسهایی که یکی از بزرگترین سندهای تاریخ برای ماندگاری هنر عاشورایی هستند. اگر کسی هنر کوفتهگری را میداند، دست به طراحی بر فولاد ستبر میبرد و آن را بر دل کوره مینهد تا سرخ شود و بر سندان میگذارد و بر آن پتک میکوبد و در نهایت عَلَم میسازد و پرندگان فلزی را روی آن سوار میکند.
البته بسیار هنر دیگر را میشود به عاشورای حسینی پیوند داد تا غم دل از این مصیبت نمایان شود؛ از جمله هنرهای زرکوبی، فیروزهکوبی و...؛ در این هنرها همیشه تصویر و شمایل انسانی ملاک عاشوراییبودن نیست، بلکه نام زیبای حسین (ع) و یارانش خود یکی از جلوههای آشکار این هنرنمایی است. خوشنویسی که دست به قلمنی میبرد و بر مرکب میزند و مینویسد «یا اباعبدا... (ع)» یا ابیاتی را در وصف امامحسین (ع) بر دل کاغذ ابروباد مینویسد نیز یکی از جلوههای فراوان هنر عاشورایی را عرضه میکند.
اما چرا زنان باید در هنر عاشورایی نقش داشته باشند؟ بار غم اینان سنگینتر از مردان هنرمند است؛ آن یکی مرد است و دلیری سردارش امامحسین (ع) را میداند و مردانگی حر را میفهمد، اما این یکی زن است و زنانگی بازماندگان کربلا را میشناسد، غم هجران برادر را با دل مهربان زنانهاش بر دل حک میکند، داغ فرزند را آهی عمیق میکشد و میداند شیون برای او را چگونه نمایان سازد، سیاهپوششدن و راز نجابت را خوب میداند و صبر زینب (س) را از سرو بهتر بهیاد دارد. زن هنرمند عاشورایی خود را در صحنه عصر عاشورا میبیند و خاک بر سروروی خود میریزد و با شن نقاشی شنی عصر عاشورا را بهتصویر میکشد. گاه از سوز دل بر تاروپود پارچه سیاه، نقش «یا حسین (ع) شهید» را با دوختهایی به رنگ قرمز، سوزندوزی میکند و گاه بر دل پردهایی مشکی، نقش علم را با عبارت «علمدار نیامد» چاپ میکند تا سیاه کنند در و دیوار شهر را، تا همه بدانند «این حسین (ع) کیست که عالم همه دیوانه اوست!»